روز اخر اسفند میدادن بهمون برای عید بشینیم حل کنیم
تو راه مدرسه به خونه همشو حل کرده بودیم !
به جان خودم !
بامزی !
یک و یک و یک
دو و دو دو
سه و سه و سه
مسابقه محله !
این بادکنک شانسیا عشق ما بود
ارزو به دلمون موند اون گنده هه در بیاد
بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بود چی بود فامیلیش !؟
اهان …خانوم رضایی
میگفت شما…
ما هم میگفتیم:ما؟؟؟
میگفت بعله شمایی که جلوی تلویزیون نشستی یکم برو عقب تر بشین
ماهم میرفتیم عقب…بعد میگفت:یکم عقب تر
اقا ما هم تا نزدیک در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده
یعنی یه همچین بچه های دوس داشتنی ای بودیم ما !
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
تفریحی
و آدرس
fathi.LoxBlog.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.